جدول جو
جدول جو

معنی نظر گماشتن - جستجوی لغت در جدول جو

نظر گماشتن
(عِ کَ / کِ دَ)
نگریستن. نگاه کردن. روی کردن:
بر زهره نظر گماشت اول
گفت ای به تو بخت را معول.
نظامی.
این زمان در تنعمی است که چرخ
می نیارد براو گماشت نظر.
ظهیر (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عِ فُ گِ رِ تَ)
نگریستن. به دقت نگاه کردن:
بر کحل جواهر آیدش چشم
چون بر خط او نظر گمارد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ کَ دَ)
نگاه کردن. نگریستن. نظر افکندن:
ما را به چشم کرد که ما صید او شدیم
زآن پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت.
خاقانی.
، تماشا کردن. (از آنندراج) :
خوشا چشمی که بر روی طربناکی نظر دارد
خوشا ابری که آب از چشمۀ خورشید بردارد.
طالب (آنندراج).
، توجه و عنایت داشتن. التفات کردن:
دوستان را کجاکنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری.
سعدی.
، عاشق شدن. (آنندراج). تعلق خاطر داشتن. میل داشتن:
کس نیست که پنهان نظری بر تو ندارد
من نیز برآنم که همه خلق برآنند.
سعدی.
هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل
به صورتی ندهد، صورتی است بر دیوار.
سعدی.
و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت. (گلستان سعدی) ، در تداول، غرض داشتن. قصدی داشتن. قصد سوء یا نامشروعی داشتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از نظر داشتن
تصویر نظر داشتن
چشم داشتن چشم دوختن نظر داشتن به کسی یا چیزی. بدان توجه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار